دیالوگ های من

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
طبقه بندی موضوعی
آخرین دیالوگ ها
  • ۹۵/۱۲/۲۹
    #37
  • ۹۵/۰۵/۲۶
    #36
  • ۹۵/۰۵/۲۱
    #35
  • ۹۵/۰۴/۰۳
    #34
  • ۹۵/۰۳/۳۰
    #33
  • ۹۵/۰۳/۲۶
    #32
  • ۹۵/۰۳/۲۱
    #31
  • ۹۵/۰۳/۱۶
    #30
  • ۹۵/۰۳/۱۲
    #29
  • ۹۴/۱۱/۰۹
    #28

۷ مطلب با موضوع «کتاب» ثبت شده است

بران چنان غرق در افکارش بود که متوجه باقی افراد گروه نشد، تا زمانی که پدرش به او رسید و پرسید:«حالت خوبه بران؟» لحنش خشن نبود.

بران به او گفت:«بله پدر.» هیبت پدر در مقابل او با آن همه خز و چرمی که به تن داشت و سوار بر آن اسب زیبای جنگی مانند یک غول بود:«راب میگه اون مرد با شجاعت مرد،اما جان میگه ترسیده بود.»

پدر پرسید:«تو چی فکر می کنی؟»

بران به این موضوع فکر کرده بود:«ممکنه یه مرد در حالی که ترسیده،هنوز هم شجاع باشه؟»

پدرش گفت:«در واقع این تنها زمانیه که یه مرد شجاعه... .»

نام کتاب:بازی تاج و تخت

بخش بران

۱ نظر ۲۹ اسفند ۹۵ ، ۰۲:۲۱
پاراگراف .


دیگر کدام روزنه دیگر کدام صبح
خواب بلند و تیره ی دریا را
 آشفته و عبوس
تعبیر می کند ؟
 من می شنیدم از لب برگ
این زبان سبز
در خواب نیم شب که سرودش را
 در آب جویبار
 بدین گونه شسته بود
 در سکوت ای درخت تناور
 ای آیت خجسته ی در خویش زیستن
 ما را
حتی امان گریه ندادند
من اولین سپیده بیدار باغ را
آمیخته به خون طراوت
در خواب برگ های تو دیدم
 من اولین ترنم
مرغان صبح را
بیدار روشنایی رویان رودبار
 در گل افشانی تو شنیدم
دیدند بادها
 کان شاخ و برگ های مقدس
این سال و سالیان
که شبی مرگواره بود
در سایه ی حصار تو پوسید
دیوار
 دیوار بی کرانی تنهایی تو
یا
 دیوار باستانی تردیدهای من
نگذاشت شاخه های تو دیگر
 در خنده ی سپیده ببالند
حتی
 نگذاشت قمریان پریشان
اینان که مرگ یک گل نرگس را
 یک ماه پیش تر
آن سان گریستند
 در سکوت ساکت تو بنالند
گیرم
 بیرون ازین حصار کسی نیست
گیرم دران کرانه نگویند
کاین موج روشنایی
مشرق
بر نخل های تشنه ی صحرا
بمن عدن
یا آبهای ساحلی نیل
 از بخشش کدام سپیده ست
اما
 من از نگاه آینه
 هر چند تیره ‚ تار
شرمنده ام که : آه
در سکوت ای درخت تناور
 ای آیت خجسته ی در خویش زیستن
 بالیدن و شکفتن
 در خویش بارور شدن
از خویش
در خاک خویش ریشه دواندن
ما را
 حتی امان گریه ندادند

محمدرضا شفیعی کدکنی

 

۰ نظر ۲۶ خرداد ۹۵ ، ۱۶:۳۰
پاراگراف .

samurai

۰ نظر ۲۱ خرداد ۹۵ ، ۰۹:۰۰
پاراگراف .

۰ نظر ۱۶ خرداد ۹۵ ، ۱۰:۰۰
پاراگراف .

۱ نظر ۱۲ شهریور ۹۴ ، ۱۷:۰۰
پاراگراف .


۰ نظر ۲۱ مرداد ۹۴ ، ۱۸:۰۰
پاراگراف .


شرلوک هلمز: تنها کارآگاه مشاور خصوصی.من بالاترین مرجع استیناف در حرفه کاراگاهی هستم.وقتی گرگسن،یا لسترید،یا اتلنی جونز با موضوعی مواجع می شوند که قدرت فهمش را ندارند،که درواقع وضعیت همیشگی شان است،آن را به من ارجاع می دهند.من،در مقام متخصص،اطلاعات را بررسی می کنم و نظر کارشناسی می دهم.در چنین مواردی مدعی هیچ اعتبار و امتیازی نیستم.اسمم در هیچ روزنامه ای ذکر نمی شود.بالاترین پاداش برایم نفس کار است.لذت یافتن عرصه ای برای به کارگرفتن نیرو های ویژه ام.ولی خود تو(دکتر واتسون) تا حدی با شیوه های کار من در پرونده جفرسون هوپ آشنا شده ای.
عنوان کتاب:نشان چهار
نویسنده: سرآرتور کونان دویل
مترجم:مژده دقیقی

۰ نظر ۰۹ مرداد ۹۴ ، ۱۷:۳۳
پاراگراف .